مراجعه به امام زمان(مقاله مانند)
مراجعه به امام زمان(مقاله مانند)


مراجعه به امام زمان

عدد یک میلیارد و دویست میلیون را همه می‌شناسید: تعداد مسلمانان جهان. اما این 1میلیارد و 200 میلیون مسلمان، کدام یک آن چیزی را انجام می‌دهند که خداوند به عنوان دین اسلام پذیرفته است؟ پیامبر اسلام برای این که بخواهد بین این همه مسلمان، افرادی را به عنوان مسلمان از طرف خدا انتخاب کند، فکر می‌کنید چند نفر از آن‌ها را به عنوان مسلمان واقعی انتخاب می‌کند؟ چند میلیون؟ پیامبر معیار انتخابش چیست؟

1- توحید را قبول داشته باشد.

2- نبوت را قبول داشته باشد.

3- معاد را قبول داشته باشد.

4- عدل را قبول داشته باشد.

5- دوازده امام را قبول داشته باشد که آن طور که پیامبر در خطبه غدیر گفتند اولین آنها حضرت علی (ع) و   آخرین آنها مهدی، یعنی 11مین فرزند امام علی(ع) است.

6- مراجعه به امام زنده را قبول داشته باشد.

7- منتظر ظهور آخرین فرزند علی بن ابی‌طالب باشد.

آیا ما واقعا این هفت مورد را داریم؟ کدام یک را نداریم؟ کلمه مراجعه به امام زنده برای ما غریب است. چرا؟ چون کلمه‌ای نیست که تا الآن شنیده باشید. ولی چیزی را شنیدید به نام حدیث ثقلین؟ "انی تارک فیکم الثّقلین، کتاب الله و عترتی" ما قرآن را قبول داریم، اما عترت را اینجا دیگر قبول نداریم. نه اینکه کامل قبول نداشته باشیم، بلکه الان باز می‌کنم به چه صورت قبول داریم.

 "...ما إن تمسّکتم بهما، لن تضلّوا أبدا" می‌دانید تمسک یعنی چی؟ یک سطح تمسک همان مراجعه است. پیامبر در این حدیث مراجعه به امام زنده را گفته است، پیامبر در اینجا نگفته است: قرآن وحدیث اهل بیت. پیامبر می‌گوید قرآن و عترتم. بحث ما ارتباط با امام زمان (عج) است.

ممکن است بگویی ما در آن حد نیستیم که بتوانیم با امام زمان ارتباط داشته باشیم. از بین 14 معصوم کدام یک مقام بالاتری داشتند؟ حضرت محمد (ص). پیامبر در بین مردم برای خودش واسطه می‌گذاشت؟ به طور مثال آیا به این صورت بود که پیامبر می‌گفت سلمان و ابوذر با من در ارتباط باشند و بقیه حق ندارند با من ارتباط داشته باشند؟ آیا این گونه بود؟ بلال حبشی که اذان‌گوی پیامبر است، وقتی از آفریقا به مدینه می‌آید، وقتی به پیامبر می‌رسد زبان بلد نبوده که با پیامبر حرف بزند. در تاریخ داریم که اَدَ آدَ می‌کرده است. و دقیقاً پیامبر شروع می‌کند با او به زبان خودش حرف زدن[1]. آیا پیامبر واسطه می‌گذاشت؟ بعد از پیامبر، حضرت علی (ع) آیا واسطه می‌گذاشت؟ امام علی (ع) به راحتی با مردم ارتباط برقرار می‌کردند. چند داستان می‌آوریم تا مطلب روشن شود.

یک پسر 18 ساله در زمان پیامبر بوده است که مادر مریضی داشته است. مادرش با اسم اسلام و دین اسلام مخالفت عجیبی داشته. این پسر زمانی که اسم اسلام و ویژگی‌های پیامبر را می‌شنود، محبت پیامبر در دلش می‌افتد. به هر سختی که می شود از مادرش اجازه می‌گیرد که به مدینه برود تا پیغمبر را ببیند. زمانی که اجازه می‌گیرد و می‌رود که پیامبر را ببیند، در آن روز که می‌رسد پیامبر در مدینه حضور نداشته است. مادرش گفته بود غروب آفتاب باید برگردی، حال چه پیامبر را دیده باشی یا نه. نزدیک غروب می‌شود، می‌بیند پیامبر نیامد. به دستور مادرش برمی‌گردد. پیامبر که بعد از غروب آفتاب به آنجا برمی‌گردد می‌گوید من بوی اويس می‌شنوم. آیا پسری 18 ساله اینجا دنبال من می‌گشت؟ همه می‌گویند بله، پسری اینجا دنبال شما می‌گشت اما فرصتش محدود بود و برگشت. پیامبر می‌گویند من او را دوست دارم و او هم من را دوست دارد. این پسر به دستورمادرش تاآخرعمرحق نداشت برود و پیامبر را ببیند، تا زمانی‌ که پسر می‌میرد و پیامبر سر قبرش می‌رود و برایش دعا می‌کند .این پسر با پیامبر ارتباط قلبی داشته است بدون این‌که چهره پیامبر را ببیند. بنابراین می‌بینیم نه تنها ارتباط فیزیکی، بلکه هرکه می‌خواسته چه ارتباط فیزیکی و چه غیرفیزیکی با پیغمبر برقرار می‌کرده است.

آیا امروز برای ارتباط با امام زمان (عج) واسطه لازم است؟ حرم امام رضا (ع) که می‌روید آیا این مردم لیاقت پیدا کردند که با امام رضا ارتباط برقرار می‌کنند؟ مگر امام رضا (ع) به آن‌ها توجه نمی‌کند؟ در زیارت نامه امام رضا می‌خوانیم: "یسمعون کلامی و یردون سلامی..." شما کلام مرا می‌شنوی و سلامم را پاسخ می‌دهی، اما مشکل از من هست که جواب سلامت را نمی‌شنوم. اما امام رضا (ع) جسماً زنده نیستند و به شهادت رسیده‌اند. مثل این امام رضا، امام زمانی بین ما زندگی می‌کند که غائب است. غائب است یعنی چی؟ یعنی چشم ما او را نمی‌بیند؟ می‌بینیم و نمی‌شناسیم؟ ظاهر نیست؟ در آسمانهاست؟ در چاه جمکران است؟ در جزیره‌ی برمودا یا جزیره خضرا است؟ امام زمان حضور دارد، ظهور ندارد؟ واقعاً امام زمان غائب است بدین معانی است؟

کوفه مقر حکومتی امام علی (ع) بود که اصلاً شهر بزرگی نبوده است. بعد از جنگ صفین، روزی امام در کوچه‌ای راه می‌رفتند. در آن کوچه خانمی هیزم به خانه می‌برده است تا به پا کند و برای بچه‌هایش نان درست کند. این خانم در کوچه می‌رفت و به خلیفه‌ی مسلمین فحش می‌داد که چرا شوهر من در جنگ کشته شده و خلیفه اصلاً به من رسیدگی نمی‌کند. آن‌وقت امام علی کجا بود؟ کنار این خانم راه می‌رفت و بچه‌هاش را بر روی دوشش گرفته بود. این خانم در کنار امام راه می‌رفت،اماامام رانمی‌شناخت. آنجا امام برای آن خانم غائب بوده است.

غیبت امام زمان یعنی این‌که امام زمان را ما می‌بینیم امام نمی‌شناسیم. از امام صادق (ع) می‌پرسند: یابن رسول الله، مهدی غائب مي‌شود، غیبتش به چه معناست؟ امام می‌فرمایند: یعنی این‌که "یرونه و لا یعرفونه...". امام در ادامه می‌گویند: در زمان فرزندم مهدی، مهدی بر روی فرشهایشان قدم می‌گذارد، در بازارهایشان می‌آید و با آنها معاشرت دارد اما فقط نمی شناسندش[4]. ما روزانه افراد زیادی را در محل­های مختلف می­ببینیم اما نمی شناسیم. امام زمان، به تیپ و ظاهر آن جایی که در آن زندگی می‌کند می‌گردد و لازم نیست حتماً لباس عربی داشته باشد و یا دور سرش نور باشد. آیا امام علی (ع) وقتی بین مردم بود این گونه بود؟ یا یک آدم عادی بود؟ این خانم کنار امام علی (ع) راه می‌رود، کما این‌که به امام ناسزا هم می‌گوید، با این‌که حضرت علی در حال کمک کردن به اوست.

داستان بی بی شطیطه

شيعيان نيشابور (در زمان امامت حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام) جمع شدند، و شخصى به نام محمد بن على نيشابورى را انتخاب كردند تا به مدينه برود و حقوق شرعى و هداياى شيعيان را به خدمت امام زمانشان ببرد، سى هزار دينار و پنجاه هزار درهم پول و مقدارى جامه به محمد بن على دادند. در اين ميان يكى از بانوان باايمان به نام شطيطه يك درهم تمام عيار و يك تكه پارچه خام كه با دست خودش رشته بود و چهار درهم ارزش داشت پيش آورد و گفت: خداوند از حقّ خجالت نمى‏كشد، يعنى حقوق امام ‏عليه السلام گرچه كم باشد بايد پرداخت. آن‏گاه اين جمعيت جزوه‏اى آوردند كه هفتاد ورق بود، در هر صفحه سؤالى نوشته بودند و بقيّه‏اش سفيد بود تا جواب زير آن نوشته شود، هر دو صفحه را روى هم گذاشته و با سه بند كه هر بندى يك مهر خورده بود بسته بودند. گفتند: اين جزوه را شب هنگام به خدمت امام ‏عليه السلام ببر و فرداى آن بازگير و مهرها را نگاه كن. اگر نشكسته بود پنج تا از آن‏ها را بشكن و ببين آيا جواب سؤال‏ها را داده است يا نه، كه اگر بدون شكسته شدن مهرها جواب داده بود، او همان امام است و مستحقّ اين اموال و گرنه اموال را به ما بازگردان. محمد بن على نيشابورى به مدينه مشرّف شد و  نزدعبداللَّه افطح رفت،اوراامتحان كردودانست كه اوشايستگى مقام امامت راندارد،ازخانه‌ی اوبيرون رفت درحالى كه مى‏گفت: رَبّ اهْدِنِإ السَواءِ الصِّراطِ؛ خدايا مرا به راه راست هدايت فرما. همان‏طوركه درحيرت ايستاده بود كودكى آمد و گفت: كسى را كه مى‏خواهى اجابت كن و او را به خانه حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام برد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود: اى ابوجعفر چرا نااميد مى‏شوى و چرا به سوى يهود و نصارى پناه مى‏برى؟ به من روى كن كه حجّت و ولىّ خدا هستم. آيا ابوحمزه در كنار مسجد جدّم مرا به تو نشناساند؟ من سؤال‏هايى كه در جزوه بود، ديروز جواب دادم آن‏ها را نزدم بياور و درهم شطيطه را هم كه در كيسه است و وزن درهمش يك درهم و دو دانق مى‏باشد، برايم بياور. و آن كيسه چهارصد درهم مى‏باشد كه از آن وازورى است و پارچه او با جامه دو برادر بلخى يك جا بسته شده. مى‏گويد: از سخنان آن حضرت عقلم حيران شد، رفتم و آنچه امر فرموده بود آوردم و در پيشگاهش قرار دادم، پس درهم و پارچه شطيطه را برگرفت و روى به من كرد و فرمود: إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْىِ مِنَ الحَقِّ. اى ابوجعفر سلام مرا به شطيطه برسان و اين كيسه پول را به او بده - در آن كيسه چهل درهم بود - آن‏گاه فرمود: قطعه‏اى از كفن‏هايم را نيز به او هديه كردم، پنبه اين كفن از روستاى ما صيدا است، قريه فاطمه ‏عليها السلام كه خواهرم حليمه دختر حضرت ابوعبد اللَّه جعفر بن محمد صادق‏ عليه السلام آن را رشته است. به شطيطه بگو: تو از هنگام رسيدن ابوجعفر و پول و قطعه كفن تا نوزده روز بيشتر زنده نمى‏مانى؛ پس شانزده درهم از اين پول را براى خودت خرج كن و بيست و چهار درهم آن را صدقه و لوازم تجهيز براى خودت قرار بده و من بر جنازه تو نماز خواهم خواند. اى ابوجعفر هرگاه در آن وقت مرا ديدى مطلب را مخفى بدار كه براى حفظ جانت بهتر است. سپس فرمود: اين اموال را به صاحبانشان برگردان و مهر از اين جزوه بگشاى و ببين آيا جواب سؤال‏ها را پيش از آن‏كه جزوه را بياورى داده‏ايم يا نه؟... هنگامى كه ابوجعفر محمد بن على نيشابورى به خراسان بازگشت، ديد كسانى كه آن حضرت اموالشان را رد كرده به مذهب فطحيه وارد شده‏اند، ولى شطيطه بر همان مذهب حقّ باقى مانده، سلام حضرت كاظم‏عليه السلام را به او رساند و كيسه پول و قطعه كفن را به او داد. پس همان‏طور كه حضرت فرموده بود به مدت نوزده روز شطيطه زنده ماند و چون از دنيا رفت، امام‏عليه السلام سوار بر شترى آمد، پس از پايان مراسم او بر شتر خود سوار شد و راه بيابان پيش گرفت و فرمود: به اصحاب خودت مطلب را در ميان بگذار و سلام مرا به آن‏ها برسان و به ايشان بگو كه: من و امامان نظير من بايد كه پاى جنازه‏هاى شما حاضر شويم در هر جا كه از دنيا برويد، پس تقواى خدا را در خود حفظ كنيد.[5] گفتنى است كه قبر اين بانوى سعادتمند همچنان در شهر نيشابور زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر و شيعيان آن‏ها است و به نام بى‏بى شطيطه معروف است. همه‌ی مردم در تشییع جنازه کنار امام موسی کاظم (ع) راه می‌رفتند ولی ایشان را نمی‌شناختند، فقط محمدبن علی نیشابوری امام را می‌شناخت. (سه نمونه آوردیم از اینکه لازم نیست ارتباط فیزیکی باشد.)

تنها فرق امام عصر (ع) با این امامان در این است که در زمان ائمه‌ی دیگر اگر کسی جستجو می‌کرد می‌توانست مکان زندگی امام را پیدا کند. ولی امام زمان ما این را ندارد، ولی دارد بین مردم زندگی می‌کند و مردم او را نمی‌شناسند. ممکن است بگویید چگونه از امام زمان سؤال بپرسم؟ شما از امام رضا چگونه می‌پرسید؟ امام رضا (ع) جواب نمی‌دهد؟ این‌همه افرادی که به مشهد می‌روند و می‌آیند، جواب نمی‌گیرند؟ شما اگر گوشتان در حرم امام رضا باز شود، حرف تک تک افرادی که دارند با امام رضا حرف می‌زنند را بشنوید، فکر می‌کنید چه می‌گویند؟ همه حاجت دارند؟ خیلی‌ها سؤال علمی می‌پرسند. امام هم جواب می‌دهد. همان طور که امام حاجت‌ها را جواب می‌دهد، حال به نحوی جواب سؤال علمی را هم می‌دهد. خیلی از این سؤالات را جواب می‌دهد. این که امام رضا چگونه سؤال علمی را جواب می‌دهد، به ما ربط ندارد. کسی نمی‌تواند برای جواب دادن امام فرمول پیدا کند. حال از امام زمان هم همین گونه سؤالت را بپرس.

برای امام زمان، گاهی اوقات نذر می‌کنیم، نیمه شعبان جشنی می‌گیریم. آیا این‌ها کافی است؟ آیا امام شناسی یعنی اینکه تاریخ ولادت، نام پدر و مادرشان چیست؟ آیا این اطلاعات کافی است؟ دانستن همه‌ی این‌ها، آیا امام زمان شناسی است؟ امام زمان شناسی این است که من امام را آن‌قدر باور داشته باشم که در امور مختلف زندگیم با او ارتباط داشته باشم و به او مراجعه کنم. این را در زندگی داریم؟  متأسفانه نداریم!!!

کسانی که به زیارت امام رضا می‌روند، آیا به همان اندازه که با امام رضا صحبت می‌کنند، با امام زمان صحبت می‌کنند؟

 

تعریف مقام امام از دیدگاه حضرت رضا(ع)

امام رضا (ع) در توصیف امام می‌گوید: الإمام الأنیس. أنیس یعنی کسی که همراز آدم است. امام أنیس است. حالا من می‌توانم رازهایم را به امام زمان بگویم. امام رضا در ادامه می‌گوید: ألإمام ألرفیق. رفیق یعنی چه کسی؟ یعنی کسی که با سختی‌هایتان، با مشکلاتتان مدارا کند. رفیق از رِفق و مُدارا می‌آید. رفیق کسی است که با انسان مدارا کند. امام رفیقی است که انیس هم است. آیا با این امام نباید ارتباط را شروع کنیم؟ خجالت نکش برای ارتباط با امام، امام زمان أنیس و رفیق است. مراجعه یعنی این. مراجعه اصلش توجه است. توجه چیست؟ توجه قلبی است. لازم نیست چهره امام را ببینیم. امام زمان بین ما غریب است.  چون به اندازه‌ی امام رضا به او توجه نداریم و سراغش نمی‌رویم.

 

شروع ارتباط

برای ارتباط با امام زمان از کجا شروع کنیم؟

  1. صبح به صبح که از خواب پا می‌شوم به امام زمان سلام می‌کنم، قبل این که به بقیه‌ی اعضای خانه سلام کنم. می‌دانم که صدایم را می‌شنود.
  2. وقتی می‌خواهم از خانه بیرون بروم، می‌گویم: یا صاحب الزمان، من امروز امور مختلفی دارم، همه را به شما می‌سپارم.
  3. اولین کاری که می‌خواهم شروع کنم، می‌گویم: یا صاحب الزمان، به من یاد بده، کمکم کن چگونه این کار را انجام بدهم که درست انجام بدهم.
  4. غذایم را که می‌خورم، بلافاصله بعد از حمد خداوند، دستهایم را بالا می‌برم و می‌گویم: أللّهم بارک لمولانا المهدی. واسطه‌ی رزق و روزی ما و خداوند امام زمان (عج) است.
  5. قنوت بهترین حالت نماز است. من در قنوت نماز دعای فرج را می‌خوانم.

آیا این ارتباط صمیمانه که با امام زمان برقرار می‌کنم، برای کسی غریب است؟ اما از آن غافلیم. آن را انجام نمی‌دهیم. ما امام زمان را به این نمی‌شناسیم که با او ارتباط صمیمانه داشته باشیم.

وقتی می‌خواهی به امام زمان توجه کنی، به ایشان سلام بده. سلام یعنی چی؟

  1. سلامتی می‌آورد.
  2. اسم خداوند است. زمانی که به کسی سلام می‌کنی، یعنی خدا به همراهت باشد، چون اسم خدا را به او تقدیم می‌کنی.
  3. معنای سلام از سلم می‌آید یعنی دوستی، رفاقت.
  4. تسلیم بودن

با این معنا به امام زمان (ع) سلام کنید. در زیارت امام زمان در روز جمعه می‌خوانیم: "السلام علیک یا عین الله فی خلقه". امام عین الله است، أُُذُن الله است. آیا جایی هست که خدا نبیند یا نشنود؟ امام چشم خدا وگوش خدا است، پس امام صدای قلب تو را می‌شنود. می ­دانیم که جواب سلام واجب است، پس حتماً امام سلام شما را جواب می‌دهد.

چگونگی توجه به امام عصر (عج)

وقتی آب را با عطش می‌خوری با زمانی که همین طوری بخوری با هم تفاوت دارند. وقتی با عطش آب می‌خوری، آب را با توجه می‌خوری. وقتی طرف مقابلت را واقعاً بشناسی با چه توجهی به سراغ او می‌روی؟ ما آدم‌ها بدبختیمان این است که تا یک چیز را از دست ندهیم، قدر آن را نمی‌دانیم. تا از یک چیز دور نشویم قدر آن را نمی‌دانیم و به آن توجه نداریم.

الآن در جامعه، جمعه‌ها و سه شنبه شب‌ها جا افتاده و توجه به امام زمان عمومیت پیدا کرده است. اما بقیه روزهای هفته چطور؟ آیا امام زمان فقط برای این زمان‌های خاص است؟ اگر بدانیم هر روز صبح به صبح می‌توانیم به امام زمان سلام کنیم و ارتباط روزانه‌مان را با امام برقرار کنیم و هر روز ارتباطمان را تجدید کنیم، نه اینکه تکرار کنیم، چقدر ارتباطمان با امام زمان بیشتر می‌شود؟ برای اینکه توجه ایجاد شود، باید کاری را تجدید کرد، نه تکرار. تکرار غلط است. نمازهای ما صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا تکراری شده، به خاطر همین توجه در آن نیست. برای تجدید کردنش کمی وقت می‌خواهد. برای این که در نماز توجه داشته باشی، اندکی قبل از آن به حال خودت در چند ساعت گذشته نگاه کن و از کارهای زشتت به درگاه خدا استغفار کن. بعد شروع به نماز کن و اثرش را ببین. برای چه معنای سلام را گفتم؟ برای این که هر وقت خواستی به امام سلام بدهی، چند لحظه به معنای سلام توجه کن، بعد سلام بده. توجه به معنا، توجه در هنگام سلام را می‌آورد. دیگر تکرار نیست، تجدید است. تجدید همراه با توجه است. ما عادت تکرار داریم، خیلی بد است. علاوه بر سلام دادن به امام، بیایید برای امام زمان صدقه بدیم. چرا سلامتی امام زمان در خطر است؟ امام زمان مریض نمی‌شود؟ مگر پیامبر، امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام مریض نشدند؟ امام صادق (ع) می‌گویند، هرگاه مریض می‌شوم از خانه بیرون می‌آیم و خدا را به عزت مادرمان زهرا قسم می‌دهم، خوب می‌شوم و به خانه برمی‌گردم. امام زمان هم مریض می‌شود. حالا یک وقتی هست که امام خودشان مریض می‌شوند، یک وقتی به مریضی شیعیانشان مریض می‌شوند. از محبت امام برایتان بگویم؟ شخصی هست به نام رمیله از شیعیان امام علی (ع). رمیله یک هفته مریض می‌شود، در خانه در بستر مریضی می‌افتد، بعد از یک هفته مریضی که بهتر می‌شود، یک روز جمعه‌ای بلند می‌شود غسل می‌کند، لباسش را عوض می‌کند و به مسجد می‌رود و پشت سر امام علی نماز می‌خواند. نمازش که تمام می‌شود، می‌آید و به امام علی سلام می‌دهد. امام علی می‌گویند: رمیله حالت چطور است. رمیله در ذهنش می‌‌آید که این احوال‌پرسی امام، تعارف است. امام علی (ع) بلافاصله می‌گویند که ما 14 معصوم تعارف نمی‌کنیم. ما 14نفر، ما امامان، حالمان نسبت به شیعیانمان این گونه است که هرکدام از شیعیانمان مریض شوند، به مریضی آن‌ها مریض می‌شویم، زمانی که حزن انگیز می‌شود، به غم او غمگین می‌شویم. هر کدام از شیعیان ما که دست به دعا بردارند و برای خودشان دعا کنند ما بلافاصله برایشان آمین می‌گوییم و وقتی که از دعا برای خود غافل هستند، ما برایشان دعا می‌کنیم. یا رمیله! در شرق و غرب عالم شیعیان ما وجود ندارند جز این که ما همراهشان هستیم و مواظب حالشان هستیم.

تاثیر برقراری ارتباط با امام زمان

من به امام زمان سلام کردم و امام جواب داد. چه اتفاقی افتاد؟ من به امام سلام کردم، برایش آرزوی سلامتی کردم، گفتم خدا به همراهت. گفتم دوستت دارم، من دوستت هستم. جواب سلام امام، هم همین معنا را داردیانه؟حالامن برای امام دعاکنم،چقدرمستجاب است،امام برای من دعاکند، چقدر مستجاب است؟ من و تو که سلام می‌کنیم، معمولاً توجهی به معنای سلام نداریم، امام که جواب سلام را می‌دهد، با چه توجهی سلام می‌کند؟ بیاییم صبح به صبح به امام زمان سلام بکنیم. بعد از سلام ارتباط شروع مي شود، حالا خواسته‌ات را بگو. امام هرجا که باشد، به او سلام کنی، جوابت را می‌دهد. حرفتان را به امام بگویید. حالا که خواسته‌ام را گفتم، امام را رفیق خود دانسته‌ام. حالا دیگر امام توجه ویژه‌ای به من می‌کند.

سیدبن طاووس از علمای قرن هفتم است. می‌گوید در سامرا بارها از جلوی سرداب می‌گذشتم و بارها می‌شنیدم صدای امام عصر (ع) را که نام تک تک شیعیان را می‌گفتند و برایشان دعا می‌کردند. چگونه دعا می‌کنند؟ امام می‌گوید: خدایا از پاداش عمل من بردار و برای آن‌ها بگذار و گناهانشان را ببخش. خدایا از اموالی که به من بخشیدی بردار و به شیعیانم بده که اختلاف مالیشان حل شود. شما که به امام توجه ندارید، امام به شما توجه دارد. حالا چه بهتر که به امام توجه کنید. شما از این به بعد برای امام دعا کنید. امام برای شما چگونه دعا می‌کند؟ دعای من در درگاه خداوند مستجاب است یا دعای امام در درگاه خدا؟

یاری امام زمان یکی همین است که به ایشان توجه داشته باشیم. یکی از صفت‌های امام زمان، بئر معطّله است. عرب‌ها در بین خودشان کلمه‌ای داشتند به نام بئر معطّله. می‌گفتند ما کاروانی‌ها که در بیابان می‌رویم، چه بسا یک مسیر را بارها رفته باشیم اما به یک چاه پرآبی در مسیرمان توجه نداشتیم. چاه پرآبی که به آن توجه نشود، بئر معطّله است. امام بئر معطّله است. کتابی است به نام نجم الثّاقب. از محدّت نوری که استاد شیخ عباس قمی، صاحب کتاب مفاتیح الجنان است. در نجم الثّاقب 100 صفت از صفات امام را می‌گوید. یکی از صفت‌هایی که آورده شده بئر معطّله است.

 

 

فتنه شدن معنای غیبت

معنای فتنه را می‌دانید؟ فتنه به زمانی گفته می­شود که حق و باطل مخلوط شده باشند یا به عبارتی فتنه آن چیزی است که حق و باطل آمیخته شده باشد. وقتی امام عصر (ع) غایب می­شوند، بعد از مدتی از غیبت امام، مردم به فتنه می­افتند و معنای غیبت را درست نمی‌فهمند و فکر می­کنند که امام عصر (ع) از این دنیا رفته‌اند، مثل حضرت عیسی. حضرت عیسی کجاست؟ طبق آیه 157 سوره نساء: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ»، «شُبَّهَ لَهُم» یعنی مشتبه شد، یعنی این که فتنه شد، الآن یکسریازمسیحیانبراینباورند که حضرت عیسی به صلیب کشیده شد، تعدادی دیگر بر این باورند که حضرت عیسی مرد و به صلیب کشیده نشد، در حالی که طبق قرآن حضرت عیسی نه به صلیب کشیده شد و نه کشته شد، بلکه به آسمان چهارم عروج کرده‌اند. زمانی‏که امام زمان غایب شدند هم برای مردم این مشتبه شد که آیا امام زمان روی زمین هستند؟ شاید ایشان مرده باشند؟ شاید مثل حضرت عیسی به آسمان رفته‌اند؟ و شاید هراتفاق دیگری. وقتی بین مردم این اتفاق افتاد با اینکه هنوز 60 یا 70 سال بیشتر از غیبت نگذشته بود، شیخ صدوق از بزرگان علمای شیعه، به فکر نگارش کتابی افتاد با نام کمال الدّین و تمام النّعمه، در این کتاب شباهت حضرت مهدی (ع) با پیامبران گذشته آورده است. یکی از این شباهت‌ها، شباهت حضرت مهدی با حضرت یوسف است. حضرت یوسف بین برادرانشان بودند و برادرانشان با ایشان صحبت می­کردند و حضرت یوسف به برادرانشان خدمات می­رساندند، اما برادرانشان ایشان را نمی­شناختند. یکی از داستان‌هایی که شیخ صدوق در این کتاب آورده است، این داستان است و شیخ صدوق هدفش را چنین بیان می­کند که: دیدم غیبتِ امام عصر (ع) فتنه شد و مردم می­گفتند که غیبت امام یعنی امام نیست، و به همین علت بود که من کتاب کمال الدّین را نوشتم و در آن توضیح دادم که یوسف بین برادرانش بود و آن‌ها پیش یوسف بودند، اما او را نمی شناختند، خوب ما که به اندازه برادران یوسف به امام نزدیک نیستیم، امام عصر (ع) بین ما زندگی می­کنند و ما ایشان را نمی­شناسیم. حضرت موسی (ع) مگر در دربار فرعون بزرگ نشدند؟ اما ایشان را کسی نمی شناخت. پس موضوع، موضوع نشناختن است، نه ندیدن و نبودن. امام عصر (ع) بین مردم زندگی می­کنند اما کسی ایشان را نمی­شناسد. این نشناختن فتنه شد و این معنا شد که ایشان نیستند. هر کدام از ما کم و بیش یک توجهاتی به امام زمان داریم اما آیا این توجهات ما به امام عصر (ع) مثل توجه ما به امام رضا (ع) است؟ آیا همان طور که به حرم امام رضا (ع) می­رویم و با ایشان صحبت می­کنیم، به امام عصر (ع) توجه داریم؟ چگونه امام را حاضر می­بینیم؟ چند درصد شیعیان همان طوری که به امام رضا (ع) توجه می­کنند به امام عصر(ع) هم همان طور توجه می­کنند؟ چند درصد هستند که باور داشته باشند که اگر به امام زمان خود توجه کنند و به ایشان مراجعه کنند، امام جوابشان ایشانرامی­دهند؟

توجه به امام در هر حالتی

سؤال: آیا ما چون گناهکار هستیم پس نباید با امام خود حرف بزنیم؟

یک روز جوانی مشروب خورده، وارد کوچه‌ای می­شود. از دور امام کاظم (ع) را می­بیند که امام (ع) در حال وارد شدن به کوچه هستند. امام را می­بیند و خجالت می­کشد؛ پشت دیواری می‌ایستد که امام رد شوند و چشم او به چشم امام نیفتد. خجالت می­کشید. این جوان شیعه بود، اما گناهی مرتکب شده بود. زمانی­که امام می‌خواست از پشت جوان رد شود، امام (ع) دستی بر شانه‌اش گذاشته و به او می­گوید: حتی در بدترین حالت گناه هم که هستی از ما رویگردان نباشید.

 اتفاقاًمااهل بیت رابرای چه زمانی می­دانیم؟زمان نیازوحاجت امابالاترازاین‌ها آن است که از امام (ع) بخواهیم که برای گناهان ما شفاعت کنند، طبق آیه­ی64 سوره نساء که می­فرماید: إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً (اگر به هنگامى كه مرتكب گناهى شدند نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر برايشان آمرزش خواسته بود، خدا را توبه‏پذير و مهربان مى‏يافتند) بنابراین طبق این آیه اگر در درگاه خدا توبه کنی و اگر رسول خدا برای تو توبه کند، قطعاً توبه تو پذیرفته خواهد شد، چرا قطعاً؟ چون در آیه قرآن گفته شده "لوجدوا الله" که لام ابتدای "وجدوا" به معنای قطعاً می­باشد، خداوند در هیچ جای دیگری در قرآن به این صورت قطعی، وعده­ی پذیرفته شدن توبه را نداده است. (این آیه خطاب به پیامبر گفته شده اما طبق آنچه که در غدیر اتفاق افتاد و پیامبر دست حضرت علی (ع) را بعنوان وصی و جانشین خویش بالا برد و تمامی شئونات پیامبر(ص) جز شأن شریعت به حضرت علی (ع) رسید و همین طور به ترتیب بعد از حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) و تا انتها به یازدهمین فرزند حضرت علی (ع) که حضرت مهدی (ع) هستند، می­رسد). پس اکنون که شأن استغفار حضرت رسول، در دست امام زمان ما هست، اگر امام زمان ما برای ما توبه کنند، حتما توبه ما پذیرفته خواهد شد. همه ما به نوعی گرفتار گناه هستیم. پس از امام عصر (ع) بخواهیم برای گناهان ما طلب استغفار نمایند، مگر برادران یوسف به پدر خود نگفتند که «يَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئين» (اى پدر براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوده‏ايم-آیه 97 سوره یوسف)، دقیقاً مثل حالتی که از زیارت امام رضا(ع) برمی­گردیم و احساس پاک بودن داریم، احساس سبکی. در واقع امام رضا(ع) ما را در آن لحظه شستشوی ویژه‌ای داده­اند و ما از گناه پاک شده­ایم. پس چه خوب است بیاییم در حالتی‏که دلمان از گناهانمان گرفت، بعد از هر نماز از امام عصر(ع) بخواهیم که برای گناهان ما توبه کنند.

 

 

امام زمان (عج)، باب توبه‌ی خلق

زمانی‏که قوم بنی اسرائیل بعد از عبور از رود نیل از صحرا گذشتند و وارد شهر موعود شدند، حضرت موسی همه­ی آنها را جمع کرد و یک در را به آنها نشان داد و گفت که همه­ی شما باید از این در، بصورت تعظیم کنان رد بشوید و زمانی که در حال رد شدن هستید، بگویید «حِطَه». حِطَه به زبان عبری است و معادل توبه می‌باشد. قوم بنی اسرائیل صف کشیدند که بیایند و رد شوند و به جای حِطَه می‌گفتند «حُطَه»، که به معنای نخود و لوبیا می­باشد. در واقع حضرت موسی را مسخره می­کردند. حضرت علی (ع) می­فرمایند «امت اسلام بدانید که خداوند برای امت موسی یک در قرار داد که باید از آن تعظیم کنان عبور می­کردند و می­گفتند حِطَه و توبه کرده و توبه آنها به این طریق پذیرفته می­شد، ولی برای امت پیغمبرِ اسلام خداوند ما 12 امام را گذاشته که اگر آمدید پیش ما و تو به می‌کردید، خداوند توبه شما را می­پذیرفت.» به عبارتی دیگر حضرت علی (ع) می‌فرمایند: مَثَل ما بهمانند باب حِطَه بنی اسرائیل است. آیا ما امام عصر(ع) را با این شأن می‌شناسیم که به امام خود بگوییم یا صاحب الزمان! من خطاکارم، توبه! و چه رحمتی آنگاه در زندگی ما جاری خواهد شد؛ چون توبه ما در این صورت پذیرفته شده است. یکی از شئون امام عصر (ع) باب حطه بودن ایشان است. اصلاً چرا بگذاریم به گناه برسیم و بعد سراغ امام برویم؟ قبل گناه چه می­شود کرد؟

 

تنها پناهگاه انسان در برابر شیطان

یکی دیگر از شأن‌های امام این است که امام عصر(ع) کهف الحصین (پناهگاه محکم) هستند. خداوند سگ وحشی به نام ابلیس را در دنیا قرار داده، این سگ، فقط یکی از سجده‌هایش 6000 سال طول کشیده، پس از همه عابدان دنیا عابدتر هست، از نظر قدرتی نیز آن قدر قدرتمند است که به شکل تک تک آدم‌ها و موجودات دیگر می­تواند شکل ایجاد کرده و بیاید، زمانی‏که خداوند او را ازدرگاه خود راند، از خداوند قدرت گرفت که مثل خون در رگ‌های ما انسان ها جریان پیدا کند، از خداوند قدرت گرفت در ذهن انسان‌ها هر چه خواست را وارد کرده و آن‌ها نتوانند مانع ورود این فکرها شوند. اصلاً چرا باید ابلیس این قدرت‌ها را از خدا بگیرد و خداوند هم به او بدهد؟ برای این که بنده خالص خدا بود؟ یا به این دلیل که خداوند می‌خواست حال بنده‌هایش را بگیرد؟ علت این بود که وقتی شیطان از درگاه خدا رانده شد، گفت خدایا تو که حکیم و کریم و مهربان و جبّار (جبران‎کننده) هستی؛ پس دستمزد عبادت مرا بده، خداوند هم فرمود هر چه از امور دنیا می‌خواهی بگو به تو می­دهم، اولین چیزی که خواست از خداوند این بود که می­خواهم تا روز قیامت زنده بمانم، خداوند به او گفت که حواست را جمع کن، تا روز قیامت به تو مهلت نمی‏دهم و در آیه 38 سوره حجر هم آمده «إِلىَ‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم» یعنی «تا روز معلومی» که وقتی از حضرت علی (ع) می­پرسیم یوم الوقت المعلوم چه زمانی است؟ می‌فرمایند زمان ظهور فرزندم مهدی. دومین خواسته شیطان از خداوند این بود که به ازای به دنیا آمدن هر بنی آدمی دو بچه به او داده شود، تا یکی را سمت راست او بگمارم و یکی را سمت چپ او (به­همین علت است که باید بعد از به دنیا آمدن بچه، شهادتین اذان و شهادتین اقامه را در دو طرف گوش بچه خواند، زیرا این دو بچه شیطان از همان روزهای نخست متولد شدن انسان، شروع به فعالیت می کنند)، بعد هم خواسته‌های دیگری چون جاری بودن در خون و رگ انسان، به هر شکلی بتواند در مقابل انسان ظاهر شود، او انسان را ببیند اما انسان او را نبیند، بتواند در سینه تک تک آدم‌ها خانه داشته باشد، و خیلی قدرت‌های دیگر را هم از خداوند برای خود گرفت. حال واقعاً چطور ممکن است که خداوند به ابلیس این همه قدرت داده باشد اما ما انسان‌ها را بدون پناهگاه رها کرده باشد؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟ آیا از حکمت خداوند به دور نیست که ما انسان‌ها را بی­پناهگاه گذاشته باشد؟

امام باقر (ع) روایتی را از حضرت علی (ع) نقل می­کنند و می فرمایند که: ما 12 امام محبوب خدا هستیم و به مردم ترحم داریم، اما مهدی ما رحمش به مردم از همه بیشتر است. ما دوازده امام محل فرار از شیطان برای مردم هستیم، اما مهدی ما پناهگاه محکم‌تری است، همه­ی ما به تمام امت خود رحم کردیم اما مهدی ما محبت و صله‌ی بیشتری نسبت به همه­ی امت‌ها دارد.

امام عصر (ع) کهف­الحصین هستند و طبق فرمایش امام باقر (ع) بالاترین کهف­الحصین بین تمام امامان، مهدی(ع) است. کهف به معنای قلعه و حصین به معنای محکم است. امام دژ محکم است در مقابل این ابلیس قدرتمند، پس زمانی که به گناه رسیدم، به حرف بد رسیدم، به فکر زشت رسیدم، به کار بد رسیدم، بگویم یا صاحب­الزمان شما کهف­الحصین هستی، من دست به دامن شما می­شوم، همچنان که طبق آیه 256 سوره بقره در قرآن کریم که به آیة الکرسی نیز معروف است، چنین آمده است: «فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»، امام (ع) عُرْوَةِ الْوُثْقَى هستند، عُرْوَةِ الْوُثْقَى طنابی است که در طوفان بسیار سخت، تنها آن طناب است که قایق نجات را نگه می­دارد که به آن طناب، عروه گویند، امام (ع) آن طنابی است که رها شدنی نیست.

تمسک چیست؟

تمسک یعنی چه؟ اولین سطح آن مراجعه است، یکی از معانی ساده تمسک، چنگ زدن است، ولی چطور چنگ زدنی؟ هنگامی­که در اتومبیل نشسته­ایم و تصادفی در حال وقوع است، چطور به دستگیره‌ی اتومبیل چنگ می­زنیم؟ چگونه می­توانم به دامان امام عصر (ع) چنگ بزنم؟ بصورت کاربردی چه کاری انجام دهم تا تمسک کرده باشم به امام عصر(ع)؟ اگر توجهات ما به امام عصر (ع) روزی تبدیل بهتوجه  آن ­به ­آن شود، در این صورت به امام چنگ زده­ایم.

مراجعه به امام برای تصحیح اعتقادات

آیا تاکنون سؤال هدایتی از امام زمان (ع) پرسیده­اید؟ یا صاحب الزمان من چنین اعتقادی در مورد خدا دارم، درست است؟ اعتقادم در مورد پیغمبر این است، دین را این طوری فهمیده­ام، آخرت را این طور می­بینم و خودم را این طور شناخته­ام، آیا اعتقاداتم درست است؟ در این جا شأن دیگری از امام عصر(ع) را بیان می­کنیم. شاه عبدالعظیم حسنی را می شناسید؟ ایشان تمام افتخارش به این است که یک روزی پیش امام حسن عسکری (ع) می­رود و می­گوید که «یابن الرسول الله اعتقادات من به این صورت است، درستش کنید، تصحیحش کنید.» اما عصر (ع) همه­ی حالات ما را می­دانند اما از ما خواسته‌اند که ما خود اعتقاداتمان را برایشان بگوییم. چنان که در ماجرای شاه عبدالعظیم حسنی می­بینیم که امام حسن عسکری (ع) از او می­خواهند که اعتقادات خود را بیان کند. نکته این جاست که ما اعتقاداتی را که الآن قبول وباور داریم در شب اول قبر برای نکیر و منکر جواب می­دهیم، نه اعتقاداتی را که تنها حفظ کرده‌ایم. زیارت آل یاسین را تا به حال خوانده‌اید؟ مبنای وجودی این زیارت را می­دانید برای چه است؟ این زیارت در واقع کادوی اعتقادات است و از امام زمان (ع) بعد از خواندن این زیارت بخواهیم که یا صاحب الزمان، در هنگام مرگ این اعتقادات را برای من بیاور، و موقع مردن به فریادم برس (که گفته شده این زیارت را در پنجشنبه ‌ها و دوشنبه ‌ها بخوانیم زیرا در این دو روز، یک ساعت مانده به غروب آفتاب، نامه اعمال ما به دست امام زمان(ع) می­رسد). چراکه در هنگام مرگ خود شیطان با تمام قدرت خود سراغ انسان می‌آید تا بتواند انسان مؤمن را فریب داده وکار خود را در این فرصت پایانی که او دیگر راهی برای بازگشت نخواهد داشت، تمام کند و او را گمراه نماید، حال چنان چه ما این زیارت را بخوانیم و بعد از خواندن با این توجه از امام زمان (ع) بخواهیم که این اعتقادات را شب اول قبر برای ما بیاورند و به نکیر و منکر تحویل دهند، در این صورت هنگام مرگ امام زمان (ع) که بالای سر ما می­آیند، این اعتقادات ما را تحویل نکیر و منکر می‌دهند و شیطان را دفع می­کنند. در غیر این صورت شب اول قبرهایی هست که یک سال، دو سال و .. طول می­کشد، کما این که در توصیف لحظات مرگ داریم که به این لحظات، لحظات عدیله می­گویند، یعنی لحظاتی که مؤمن در این لحظات از اعتقاداتش عدول می­کند و برمی‏گردد. این لحظه بسیار مشهور است، یعنی یک نفر ممکن است تمام عمرش را به خیال خودش عبادت کرده باشد، اما لحظه‌ی مرگ که خود شیطان برای گمراهی آدم می‌آید، از اعتقادات چندین ساله‌اش برگردد. چرا؟ چون به عروه الوثقی چنگ نزده است! خداوند کهف الحصین را برای ما در این دنیا قرار داده، اگر کسی در این دنیا دست به دامان کهف الحصین شده باشد، در لحظه مرگ نیز امام (ع) به او سر زده و شیطان را دفع می­کنند.

تاوان یک لحظه جدایی از امام

ماجرای بحیرای عالم و عابد را شنیده‌اید؟ بحیرا عالم و عابدی بود که 70 سال فقط عبادت خدا را کرد و از مردم گوشه گرفت. عبادات او به آن‌جا رسید که بیمارها را شفا می­داد، این قدر عابد و مقرب درگاه خداوند شده بود، اما چون تمسک به امام نداشته، گرفتار شیطان می­شود. ماجرا از آنجا شروع می­شود که یک روزی دختر حاکم شهر مریض می­شود، هیچ پزشکی هم قادر به معالجه­ی او نبود، بالاخره او را نزد بحیرای عابد می‌آورند تا او را شفا دهد، برادرهای دختر، او را پیش بحیرای عابد می­برند. بحیرا هم می‌گوید خواهرتان را بگذارید و بروید تا من او را شفا دهم. زمانی‏که آن‌ها می­روند، بحیرا یک دل نه صد دل عاشق می­شود و کاری را که نباید انجام می­داد را انجام می­دهد. صبح که می­شود شیطان پیش او رفته و می­گوید: بحیرا، الآن اگر مردم از کار تو باخبر شوند آبرویت می­رود. شیطان می­گوید برای اینکه خلاص بشوی، او را بکش و او هم دختر را می­کشد و یک گوشه­ ای او را دفن می­کند، برادران آمده تا خواهر خود را ببرند، بحیرا می­گوید خوب شد و رفت. بعد شیطان به شکل یک انسان پیش برادران رفته و می­گوید که جسد خواهرتان فلان جا دفن شده. ماجرا لو رفته و بحیرا را دستگیر کرده و اعدام می­کنند، زمانی‏که طناب دار بر گردن بحیرا آویخته شده، شیطان به پیش او رفته و می­گوید که می‌خواهی نجاتت بدهم؟ اگر بر من سجده کنی تو را نجات می­دهم، بحیرا می­گوید چطور من سجده کنم، طناب بر گردنم است، شیطان می­گوید به چشم اشاره کن، او هم به چشم اشاره می­کند که من به ابلیس سجده کردم و بنابراین بنده ابلیس می­شود و طناب را بالا می­کشند و ابلیس خنده­کنان می­گوید که من قصدم این بود که تو بنده‌ی من شوی. پس این گونه موقع مردن، شیطان به سراغمان می­آید.

رسول الله می­فرمایندکه: «اولُ عبادَةِ الله، المعرفة»، یعنی اول عبادت خدا، معرفت خداست (اول درعربی به معنای اصل است). ازامام حسین (ع) بعداً پرسیده می­شود که منظور رسول اکرم (ص) از معرفت خدا چه بوده؟ می‌فرمایند: «معرفت الله، معرفتُ اهلُ کلُ زمانٍ بامامِهم، ألذی یجِبُ علیهم طاعَتَه» (معرفت خدا همان معرفت و شناخت اهل هر زمانى است، امام زمان خود را)، طبق این حدیث، معرفت امام زمان، اصل عبادت است. حال بحیرای عابد هم رفته است 70 سال خدا را بدون این اصل عبادت کرده است.

فریادرسی امام (ع) در شب اول قبر، از دیگر شئونات امام

ماجرای آرایشگر نیشابوری هم در همین راستا و در این نکته است. امام رضا (ع) که در حال سفر از مدینه به مشهد بوده‏اند، هنگامی که وارد نیشابور می­شوند، به سربازان دستور توقف می­دهند و می فرمایند که می­خواهند به آرایشگاه رفته و موهایشان را کوتاه کنند و همچنین استحمام نمایند. امام، زمانی ‏که وارد آرایشگاه شدند و در صندلی مخصوص جلوی آینه می‌نشیننند تا آرایشگر موی ایشان را کوتاه نماید، وقتی آرایشگر تیغ را برداشته تا موی حضرت را کوتاه نماید، شروع می­کند به تیز کردن تیغ با سنگ و چرم، و در همین حین کمی معطل می­کند، امام رضا (ع) روی خود را بر می­گرداند و به سنگِ در دست آرایشگر نگاهی می‌اندازند و سنگ تبدیل به طلا می­شود. آرایشگر طلا را زمین گذاشته و می­گوید «یابن رسول الله، این به درد من نمی­خورد. من شب اول قبر کمک شما را می­خواهم، کمکم می­کنید؟ در عوض آن من رایگان موی شما را کوتاه می­کنم؟» امام قبول می‏کنند. امام به طوس می­روند. در طوس مأمون جلسات مباحثه زیادی را تشکیل می­داد. خادم امام تعریف می‏کنند که در یکی از این مناظرات متوجه شدم که در اواسط مناظره امام رضا (ع) سکوت و سپس اخم کردند، همه به عزت امام (ع) سکوت کردند. بعد از چند لحظه دیدم که امام دو مرتبه بحث را ادامه دادند، بعد از جلسه مباحثه من نزد امام رضا (ع) رفتم و قضیه سکوت امام را پرسیدم، امام فرمودند آن آرایشگری که در نیشابور بود مرد. زمانی‏که در حال مردن بود من را صدا کرد، من پیش او رفتم و وقتی فرشته‌ها آمدند تا سؤال بپرسند و جان او را بگیرند، به آنها اخم کردم وکنار رفتند. یک گل به دست آرایشگر دادم و گفتم برو. اما باید توجه کرد که نباید به این خیال به سمت گناه برویم، که امام شفاعت ما را می­کنند، بلکه ممکن است گناهان کوچک کم کم ما را به سمت گناهان بزرگ کشانده تا آن جا که در انتها ولایت امام خود را هم منکر شویم و بنابراین دیگر نمی‌توانیم شب اول قبر از کمک امام زمان خود بهره­مند شویم. پس یکی دیگر ازشئونات امام، این است که شب اول قبر به فریاد ما برسند.

پس بیایید موقع گناه به دامان امام زمان چنگ بزنم که یا صاحب الزمان من را از دست ابلیس نجاتم بده، این شیطان بسیار قدرتمند است، سراغ حضرت آدم رفت، سراغ حضرت ابراهیم خلیل الله رفت، سراغ نوح پیغمبر رفت، سراغ ما اگر بیاید و ما به دامان امام زمان خود چنگ نزنیم، مطمئناً گرفتار خواهیم شد، اما خداوند برای نجات از شیطان کهف الحصین را برای ما قرار داده است.

پس چهار شأن امام در اینجا ذکر شد:

1.در حین انجام گناه

2. برای توبه

3.موقع مرگ

4.تصحیح اعتقادات

چه خوب است هر روز صبح با امام خود عهد ببندیم، مثل همان آرایشگر نیشابوری که با امام رضا (ع) معامله کرد. بگوییم یا صاحب الزمان من برای فرج شما دعا می­کنم، شما مرا از شر ابلیس نجات دهید، اعتقاداتم را تصحیح کنید، برای گناهانم طلب استغفار کنید و شب اول قبر به دادم برسید.

غریب‌تر از غریب

واژه غریب برای دو تن از اهل پیامبر خدا مشهور است: امام حسین(ع) و امام رضا (ع). امام حسین (ع) به جز ظهر روز عاشورا در طول عمرشان خیلی تنها نبودند و امام رضا نیز به گونه­ای مشابه غریب بودند. در عربی واژه غریب به­ صورت «الوحید الذی لا اهل له» و به معنای تنهایی که اهلش همراهش (نزدش) نیستند است. برای امام حسین این غریبی تا ظهر عاشورا اتفاق نمی­افتد. اهل به معنای خانواده و کسی است که با انسان مأنوس است و انسان یک نوع علاقه و عاطفه قلبی با او دارد. واژه غریب در روز عاشورا برای امام حسین به­ کار رفته و پس از آن مشهور شده است. امام رضا (ع) از زمانی­که از مدینه به طوس فراخوانده شدند، غریب خوانده شدند؛ چون حق نداشتند حتی خانواده خود را نیز با خود ببرند. با همه این احوال، در لحظات شهادت امام جواد (ع) به وسیله طی­ الارض از مدینه به طوس تشریف آورده و در شب شهادتِ پدرشان در کنار ایشان بودند و بنابراین امام رضا (ع) از زمانی که از مدینه به سمت طوس حرکت می­کنند، تا زمانی‏که امام جواد به بالینشان می­ آیند غریب بوده­ اند.

امام رضا(ع) حضرت مهدی را غریب می­ نامند؛ جای تأمل دارد؛ کسی که خودش غریب است و دیگری را غریب می‏ نامد، آن دیگری چقدر غریب است؟ امام زمان (ع) غریب است، یعنی اهلش با او انس ندارند. اهلش کیست؟ بحث خانواده داشتن و یا نداشتن امام زمان را کنار بگذارید، چون نمی‌شود با قطعیت در موردش صحبت کرد. اما امام زمان (ع) با میلیون‌ها فرزندِ معنویش که ما باشیم یک انس قلبی دارد، اما ما با او انس نداریم، به او توجه نمی­کنیم. پس بین دشمنانش غریب نیست، امام حسین(ع) بین دشمنانش غریب می‌شود، امام رضا(ع) در کاخ مأمون غریب می‌شود، اما حضرت مهدی بین ما شیعیان غریب است. بین کسانی که دوستش دارند غریب است. غریب است، یعنی به او توجه و مراجعه نمی‌شود. در زندگیمان حواسمان به او نیست. حواسمان به چه کسی نیست؟

قدرناشناسی در برابر میزبان

روز جمعه روز مربوط به امام زمان است، روزی که احتمال ظهور در آن زیاد است. نه این‏که فقط جمعه ظهور اتفاق می‌افتد، احتمال ظهور در روز جمعه بیشتر است. در زیارت روز جمعه زمانی که زیارت خاصه امام زمان را می‌خوانیم به امام عصر(ع) می‌گوییم که «یا صاحب الزمان هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک» امروز جمعه است و روزی که در آن توقع ظهور شما می‌رود و من ای مولای , مهمان شما هستم و «انت یا مولای مامور بضیافه» یعنی از طرف خدا مأمور شدی که من را ضیافت بدهی، در صورتی که به تو مراجعه کنم. فرض کنید که قرار بوده خداوند سفره‏ای را در خلقت پهن کند و مهمانانی را بیاورد، مهمانان اصلی را که همین 14 نفر باشند دعوت می‌کند، که چهاردهمین آن‌ها در بین ما زنده است و بقیه‌ی ما قرار بود که به طفیلی این 14 نفر وارد خلقت شویم و استفاده بکنیم. چون در صفات امام داریم که «بیُمنِه رُزِقَ الوَرا» به یمن امام است که کل هستی و خلقت رزق و روزی می‏خورد. برای روشن شدن موضوع این مثال را می‏زنیم. فرض کنید که می‏خواهید شخصیتی مانند فرماندار و یا شهردار را به شهر خود دعوت کنید. اگر منزل شما جا داشته باشد، فرماندار یا شهردار تنها می‌آید؟ معمولاً نه، چون برای او کسر شأن است که تنها برود. برای چه؟ چون آن آدمِ ویژه، برایش کسر شأن است وقتی که به عنوان شهردار دعوت شده است چهار نفر به طفیلی او نروند. خداوند رزق و روزی را برای افراد خاصی گذاشته بود و بعد به طفیلی امامان، ما را دعوت به این دنیا کرد. مهمانی تشکیل می‌شود، شهردار آمده و افراد هم آمدند و شروع می‏کنند به غذا خوردن و پذیرایی شدن و.... اگر مهمان‌ها شهردار را کنار بزنند، بعد به این شهردار محل ندهند، بعد هم شروع به غیبت کردن و فحش دادن به او بکنند، چه اتفاقی افتاده؟! این چه انصافیست؟ شما به خاطر این شهردار آمدید، حالا خودتان دارید سر این سفره می‏خورید ولی صاحب سفره را کنار زدید. آن صاحب سفره است که باید شروع کند و به بقیه تعارف کند. این معنای «مامورٌ بالضیافه» است. یا صاحب الزمان تو مأمور به ضیافت هستی، ما از طرف خدا به مهمانی دعوت شده‏ایم. به یمن چه کسی؟ به یمن امام زمان. حالا امام زمانمان کجاست؟ سر سفره راهش می‌دهیم؟ حواسمان به او هست؟ دوست کسی هست که زمان خوش بودنش به یاد صاحب نعمتش بیفتد. الآن ما با خیلی از امکانات رفاهی زندگی می‏کنیم. یک وقت‌هایی اگر به زندگی خودمان نگاه کنیم، می‏بینیم صبح را شب می‌کنیم، صبحانه، نهار، شام، غذا، استراحت، سایبان، زندگی، تفریح، خانواده، رفت‏و‏آمد، مهمانی، همه این‌ها را داریم، امام زمان الآن چی دارند می‏کشند؟ انسان تا غریب نشود، غریب را نمی‌فهمد یعنی چه؟ وجدان نمی‏کند غربت یعنی چه؟ در این خوشی‌هایمان اصلاً به امام عصر (ع) توجه داریم؟ حواسمان به او هست؟ دقت داریم؟ چه امامی؟

امامی که طبق تعریف امام رضا (ع) این‌گونه است: الإمام الأنیس. الأنیس می‌دانید یعنی چه؟ ما نمی‌فهمیم! مادری که بچه‏ای در شکم دارد می‌فهمد. در آن مدتی که بچه در شکم دارد، با بچه‏اش شروع می‏کند به صحبت کردن. غم و شادی‌اش را به او می‌گوید، حرف‌هایش را می‌گوید، درد دلش را می‌گوید، خواسته‌ها و آروزهایش را به او می‌گوید، دوست دارد صدای بچه‏اش را هم بشنود. با بچه‏اش انیس می‌شود، هرچه می‌گذرد، با او انیس‏تر می‌شود و انس بیشتری می‌گیرد. انتظاراتش را از بچه‏اش می‌گوید: دوست دارم زودتر به دنیا بیایی، همراهم باشی، مشکلاتمان را حل کنی، کمکمان باشی، شادی در زندگیمان بیاوری و ... . تا به حال دیده‌اید مادرها این گونه با بچه‏هایشان صحبت می‏کنند یا نه؟ اگر دیده باشید، وجدان می‏کنید که مادر چگونه با بچه‏اش در آن دوره انس می‎گیرد. بچه‏ای که هر لحظه همراهش هست، در خواب و در بیداری، در شادی و در غم، در سختی و راحتی، در هر لحظه. امام زمان(ع) انیس است. می‌تواند در هر لحظه همراه با ما باشد، اگر به او توجه کنیم. می‌توانیم با او انس بگیریم. مادر بچه‏اش را به دنیا می‌آورد، 20 سال، 30 سال زحمتش را می‏کشد. در آخر بچه چه جوابی می‌دهد؟ آخر سر از او چی انتظار دارد؟ احترام، توجه. بعد بچه چه­کار می‏کند؟ مادر و پدرش را در خانه سالمندان می‌گذارد! بعد آن مادر و پدر از دست آن بچه چه می‏کشند؟ چی نمی‎کشند؟! امام هم انیس است. امام رفیق است، صاحب رفق و مدارا است. همان پدر و مادر با تمام خوبی‌هاشون اگر یکی از گناهان پنهان من و تو را ببینند، چه حالی به آن‌ها دست می‌دهد؟ نگاهشان به ما عوض می‌شود؟ همه‌ی ما می‌دانیم نگاهشان عوض می‌شود. امام صاحب رفق و مدارا است، لحظه به لحظه شاهد گناهان ماست، امام با ما راه می‌آید، ملاطفت دارد، نرمی دارد، باز با نگاهی که انگار گناهی نکردیم به ما نگاه می‏کند. به این می‌گویند رفیق. «الإمام الرّفیق، الإمام الوالد الشّفیق»، امام پدر دلسوز هست. امام اصلاً پدر ما، خانواده‌ی ما هست. صله‌ی رحم چه‏قدر ثواب دارد؟ اصلاً صله رحم می‌دانید به چه معناست؟ ارتباط با خویشاوندان؟

صله به معنای هدیه دادن است. ولی هدیه‏ای که طرف مقابلت می‏خواهد و نه هر هدیه‏ای. رحِم به معنای خانواده و فامیل و دوستان و آشنایان است. صله رحم یعنی هدیه دادن به فامیل و دوستان طبق میل آن‌ها، انجام دادن کاری که آن‌ها انتظار دارند. حالا ما وظیفه داریم صله رحم انجام بدهیم. پدر و مادر در درجه اول، خواهر و برادر در درجه بعدی، خاله و عمه و عمو و دایی در درجات بعدی قرار می‏گیرند. ما یک پدر و مادر جسمانی داریم، یک پدر روحانی داریم، امام پدر روحانی ما است. پدر و مادر جسمانی ما واسطه وجود جسم ما هستند، پدر و مادر روحانی ما واسطه وجود ما هستند و در درجه بسیار بالاتری قرار دارند. واسطه وجود ما، پدر و مادرهای ما و بقیه شیعیان هستند. امام، پدر روحانی ماست. آیا تا به حال خواسته‌اید با این معنایی که گفته شد با پدر روحانی‌تان یعنی امامتان صله رحم داشته باشید؟ اولی‌تر از همه‌ی پدر و مادرهای جسمانی و فامیل‌هایمان، پدر روحانی ماست. پیامبر می‌گویند بالاترین صله رحم صله با پدر اصلیتان هست. پدر اصلی ما امام ماست، آن هم نه هر پدری، پدری که قدرتمندترین فرد عالم است، ثروتمندترین، مهربانترین، عالِم‏ترین فرد عالم است. چه‏قدر به این پدرتان افتخار می‏کنید؟ تا به حال به امام زمانتان به این صورت افتخار کردید؟ به عنوان پدر! من پدری دارم قدرتمندترین، ثروتمندترین، مهربانترین، عالم‏ترین فرد عالم. اصلاً تا به حال با امام زمانتان صله رحم کردید؟ ببین چقدر غریبه! بین چه کسی غریب است؟ اسم ‌ما مگر شیعه نیست؟ ما شیعیان به او محل نمی‏گذاریم. مثل همان بچه‏ای که پدر و مادرش را در خانه سالمندان گذاشته، امام زمانمان را کنار گذاشتیم و اصلاً با او ارتباطی نداریم. پدر و مادری که در خانه سالمندان منتظر بچه‏شان هستند تا هفته‏ای یک بار، نه ماهی یک بار، نه دو ماهی یک بار به آن‌ها سر بزنند و به آن‌ها توجهی کنند. آن چیزی که پدر و مادر دوست دارند، دیگر حاجت دنیایی نیست، فقط توجه می‌خواهند. ما با امام زمان‌مان همین‌طوری برخورد می‏کنیم. او را کنار گذاشتیم، به او توجه نمی‏کنیم. او از ما چه می‌خواهد؟ توجه و مراجعه.

شأن پدر شما برای مراجعه چیست؟ یک تکیه‏گاه عاطفی، یک تکیه‏گاه امنیتی، تکیه‏گاه مالی، سرپناه زندگی. امام زمان هم شأن یک پدر و هم شأن یک مادر را می‌تواند برای شما داشته باشد و دارد. چون امام عصر (ع) طبق تعریف امام رضا (ع) رفیق است، انیس است، والد شفیق است. امام، «الاخ الشقیق» است، برادر یا خواهر دوقلو است. شقیق از شق میاد، شقّه یا دو تکه شده، عرب عبارت الاخ الشقیق را برای برادر دوقلو به‏کار می‏برد. یعنی برادری که مثلِ سیبِ از وسط دونیم شده باشد. امام اخ الشقیق است برای شیعه‏ای که به او مراجعه کند. با او دوست شود، انیس شود، رفیق شود. امام با شیعه‏ای که به او مراجعه کند ارتباط قلبی دارد. مثل ارتباط قلبی میان خواهر و برادرهای دوقلو. «الامام الأُم البِّرّه بِالوَلَدِ الصَّغیر». مادر به فرزندش مهربان است، اما فرزند هر چه قدر نوزادتر باشد، مادر دلسوزیش بیشتر هست. امام، مادر دلسوز به فرزند کوچکش است. من و شما بچه‏های معنوی امام هستیم. اگر با امام‌مان ارتباط قلبی داشته باشیم، امام این قدر نسبت به ما دلسوز هست، این قدر به ما شفقت دارد. تازه امامی که «بیمنه رزق الورا»، امامی که به برکت او همه دارند رزق و روزی می‏خورند، من، شما، حیوانات، همه و همه به یمن و برکت امام دارند روزی می‌خورند. آن‌وقت ما به او چه توجهی داریم؟ علاوه بر این شأن‌هایی که گفته شد، امام هادی و هدایت‏کننده است برای کسی که هدایت بخواهد. «السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون» سلام بر تو ای نور خدا که اگر کسی هدایت بخواد هدایتش می‌کنی. آن‌قدر امام ما غریب است که وقتی به کسی که سؤالی درباره‌ی آیه قرآنی دارد می‌گوییم برو و سؤالت را از امام زمان بپرس، تعجب می‌کند! علّامه بحرالعلوم یک روز در سؤالی می‌ماند. سؤال این بوده است: چرا اگر کسی برای امام حسین (ع) یک قطره اشک بریزد، نه کمتر، به اندازه بال مگسی چشمش تَر شود، خداوند تمام گناهاش را پاک می‌کند، مثل روز اوّل که به دنیا آمد می‌شود و چه بسا خدا به آن تَریِ چشمش، جهنم را خاموش خواهد کرد. سؤال برایش پیش می‌آید! این چه عظمتی است؟ چرا؟ یک آدم ممکن است کلی هم گناه کرده باشد. چرا این فرمول وجود دارد؟ این روایت با جزئیات در کامل الزّیارات سیدبن طاووس آمده است. بحرالعلوم به امام زمان متوسل می‌شود و می‌گوید: یا صاحب الزمان من جواب این سؤالم را نمی‌دانم. چرا فرمولش به این صورت هست؟ حال ببیند چگونه جواب می‏گیرد!

بحرالعلوم می‌گوید روزی پیاده به مکانی می‌رفتم، اسب‌سواری به من نزدیک شد، دستم را گرفت، مرا بالا بردم و من پشت او نشستم. همچنان که می‏رفتیم، گفت بحرالعلوم تو یک سؤالی داشتی، جواب این سؤال در فلان کتاب در خانه‌تان، در فلان صفحه، در حاشیه کتاب نوشته شده است. چند دقیقه‏ای با ایشان رفتیم و بعد من پیاده شدم و رفتم و به منزل رسیدم. سریع به سراغ کتاب رفتم، صفحه را باز کردم، در حاشیه‌اش داستانی نوشته شده بود. داستان به این قرار بود: پادشاهی با سربازش برای شکار وارد جنگلی می‌شود، امّا پادشاه در جنگل گم می‌شود. شب می‌شود، کلبه‏ای را پیدا می‌کند که پیرزنی صاحب این کلبه بود. موقع ورود به کلبه می‌بیند بزغاله‏ای جلوی در هست. زمانی که وارد می‌شود، به پیرزن می‌گوید من گرسنه‏ام. پیرزن یک کم شیر و نان می‌آورد پادشاه بخورد. پادشاه به او می‌گوید من پادشاه این مملکت هستم، با این که سیر نشدم. پیرزن به او می‌گوید چه می‌خواهی؟ می‌گوید هر چه داری بیاور تا من بخورم. پیرزن می‌گوید پس تو یک ساعتی خودت را مشغول کن تا من برگردم. بعد با یک بره‌ی کباب کرده برمی‏گردد. پادشاه آن را می‏خورد و آن شب آن جا می‏خوابد. صبح که می‏خواهد برود، می‌بیند آن بز کنار در ورودی نیست. به پیرزن می‌گوید این بز کجاست؟ می‌گوید شما دیشب میل کردید! پادشاه می‌گوید دیگر چه مالی داری؟ می‌گوید: هیچ. همه زندگیم همین بز بود که دیشب شما آن را میل کردید. بعد پادشاه به کاخش می‌رود و سربازهایش را جمع می‏کند و می‏گوید یک همچین اتّفاقی برای من افتاد. من مزد آن پیرزن را چه‏قدر بدهم که درست باشد؟ یکی می‌گوید یک گله گوسفند به او بده. یکی می‏گوید آن جنگل را کامل به او بده. هر کس یک چیزی می‌گوید. پادشاه می‌گوید نه، اگر من همه‌ی مملکتم را، همه داراییم را به او بدهم، تازه با او یکسان شده‌ام. تازه من پادشاهم و او رعیت، پس من باید یک چیزی هم بیشتر بدهم. در آخر این داستان نوشته شده بود ماجرای امام حسین و خدا همین است! امام حسین هر چه داشت، برای خدا داد. حال خدا چه بدهد که جبران شود؟ خدا همه دارایی خلقت را به امام حسین ببخشد تازه برابر می‌شود. این آدم این گونه جواب سؤالش را از امام  زمانش می‌گیرد.  حالا یک داستان دیگر برای اینکه غربت امام عصر را بیشتر متوجه شوید.

ماجرای مقدس اردبیلی

مقدس اردبیلی از زعمای شیعه در قرن هفتم بوده است، زعیم یعنی کسی که سرسلسله تمام فقها است. زعیم شیعه به نظر شما باید ارتباطش با امام زمانش چگونه باشد؟ شاگرد مقدس اردبیلی تعریف می‏کند که در نجف با مقدس هم حجره بوده است. این قدر این آدم عبادت خدا را انجام می‏داد که به او «مقدّس» می‏گفتند. لقب او مقدس بوده است. شاگرد مقدس می‏گوید نیمه‏های شب از خواب بیدار شدم، دیدم مقدس دارد از حجره بیرون می‌رود. کنجکاو شدم بدانم کجا می‌رود. دنبالش راه افتادم، دیدم به حرم امیرالمؤمنین رفت. آن موقع‏ها شب که می‏شد درِ حرم امیرالمؤمنین را می‏بستند. شاگردش می‏گوید دیدم جلوی در حرم که ایستاد دَرِ حرم باز شد. دیدم مقدس داخل رفت ولی من دیگر جرئت نکردم داخل بروم، گوشه‏ای ایستادم. دیدم مقدس داخل رفت و بعد از چند دقیقه مقدس سریع بیرون آمد و به جایی دیگر رفت. او را به نحوی که نفهمد دنبال کردم. به دنبال او رفتم تا این که دیدم از شهر نجف خارج شد و وارد شهر کوفه شد. شهر کوفه و نجف به هم چسبیده هستند. در کوفه داخل محله‏ای رفت، دری را زد و وارد شد. من سر کوچه ایستاده بودم و دیدم که بعد از چند دقیقه مقدس از آن جا بیرون آمد، در حالی که اشک‌هایش را پاک می‏کرد. منتظر ماندم تا مقدس رد شود ولی از قضا عطسه‏ام گرفت. مقدس متوجه حضور من شد و گفت چه کسی آن‌جا هست؟ خود را معرفی کردم. گفت این جا چه‏کار می‏کنی؟ گفتم من این همه راه دنبال شما آمدم و الآن هم می‏خواهم بفهمم چه شده. بعد از کلی که شاگرد با مقدس بحث می‏کند، مقدس حاضر می‌شود که ماجرا را به شرطی که تا وقتی که مقدس زنده است برای کسی تعریف نکند، برایش بگوید. می‌گوید من زعیم شیعه هستم، جلوی سؤالی از اهل سنت ماندم. نصف شب متوسل به امیرالمؤمنین شدم، داخل حرم امیرالمؤمنینرفتم، درها به رویم باز شد. سلام کرده، امیرالمؤمنین جواب سلامم را داد. گفتم: یا امیرالمؤمنین آمدم سؤالی بپرسم. امیرالمؤمنین پرسید: مگر شما امام زنده ندارید؟ چرا از امام زمانتان نمی‏پرسید؟ خجالت کشیدم، گفتم آخر امام زمانم کجاست؟ امیرالمؤمنین آدرسی را به من داد و گفت که امام الآن این جا هستند. از حرم امیرالمؤمنین بیرون آمدم و به آن جا رفتم. در زدم، امام اذن داد. وارد شدم و سلام کردم. امام زمان(ع)، حضرت مهدی(ع)، امام زمان من و تو، جواب سؤال من را داد و بلافاصله پرسید: مقدس چه عجب به ما سر زدی؟ چه عجب از ما سؤال پرسیدی؟ببینید چه قدر امام غریب هست! بین ما شیعیان غریب هست!

دوستان، از امام زمانتان مشورت می‏گیرید؟ قرار هست فقط یک ارتباط قلبی با امام برقرار شود. این امام بین ما غریب شد یا نشد؟ نه تنها غریب هست بلکه یکی از صفت‌های امام زمان که در کتاب نجم الثّاقب آمده، طرید است. طرید یعنی طردشده. از میان چه کسی؟ از میان دشمناش؟ نه از میان اهلش، از میان ما شیعیان. امام از میان ما شیعیان طرد شده است، رانده شده است، او را نمی‌خواهیم‌. چگونه نمی‌خواهیم؟ همین طور که می‏بینید، کسی امام را طلب می‏کند؟ اصلاً می‌خواهیم بیاید؟ بیاید که چه شود؟ داریم زندگی‌مان را می‏کنیم. بیاید، می‌خواهد جنگ و خونریزی در دنیا راه بیندازد، بگذار همین آرامش را داشته باشیم. برای چه بیاید؟ زمانی که در زندگی‌ به جای اصل، بدل گذاشتیم و سراغ بدل‌ها می‌رویم، او را بین خودمان نمی‌خواهیم. امام طبیب دردهای ماست، اما نه هر طبیبی، امام طبیب خاص هست. اگر یک همچین طبیب ماهری در همسایگی‌مان باشد، بعد ما سراغ اطبای دیگر برویم، آیا آن طبیب را غریب کرده‌ایم یا نه؟ ما غریبش کردیم. همین‌که صحبت از غربت امام عصر(ع) می‌شود می‌گوییم: آری، ما با گناهانمان امام عصر را غریب کرده‌ایم و آزارش می‌دهیم. آن کارهایی که امام انتظار ندارد ما انجام بدهیم، گناهان ما هستند. فقط گناهانمان هست؟ خیر! فقط گناهان ما نیست. گناهان ما فقط به گونه‌ای دل امام را به درد می‌آورد. اگر امام گناهان ما را ببیند می‌دانید حالشان چگونه می‌شود؟ امام تک تک گناهان من و تو را می‌بیند، حال قلبی‌اش به خاطر این گناهامان همیشه در عزا است. اما این را کنار بگذار، این یک نمونه هست. یکی از موارد دیگر بی‏توجهی من وتو است؛ که اگر گناه کردیم، برویم دست به دامان امام زمان بشویم، بگوییم: یا صاحب الزمان، تو برای من دعا کن. یا صاحب الزمان تو برای ما استغفار کن. امام زمان رفیق هست، خوشحال می‌شود اگر گناه هم که کردیم پیش او بیاییم. «یا ابانا استغفرلنا انا کنا خاطئین». ای پدر از گناهان ما استغفار کن که ما از خطاکاران بوده‏ایم. این عبارتی است که برادران یوسف به پدرشان که امام زمانشان هم بود گفتند. بیایید ما هم به همین صورت از امام زمانمان بخواهیم که برایمان استغفار کند.

کرامت، یکی دیگر از صفات امام

امام ما نه تنها ویژگی‏های بالا را دارد، بلکه در زیارت خاصّه امام زمان در روز جمعه ما می‌گوییم: «یا مولای! انت الکریم من اولاد الکرام». تو کریمی و کریم‌زاده. می‌دانید فرق بین کریم و سخی چیست؟ سخی کسی است که وقتی از او درخواست بشود می‏بخشد، اما کریم کسی است که می‏بخشد، در حالی که از او درخواست نشده است. کریم اهل بیت کیست؟ امام حسن مجتبی. در ماجرایی، امام حسن مجتبی در خانه بودند و متوجه می‌شوند که در بیرون خانه سروصدایی هست. این سروصدا به خاطر این بود که یک نفر از فرد دیگری چیزی می‏خواست. امام پولی را برمی‏دراد، در را باز می‏کند، دستش را بیرون می‌آورد و می‌گوید: فلانی بگیر، خودش را هم نشان نمی‌دهد! آن فرد از امام درخواست نکرده بود. خیلی از مشکلات من و تو را، با این‌که از امام درخواست نمی‏کنیم، امام حل می‏کند، چون امام کریم است. چه آدم بزرگی! به یمن او رزق و روزی می‏خوریم. او کریم هست، او مهربانترین آدم دنیاست، مثل مادر دلسوز هست، نه مثل، بلکه خودِ مادرِ دلسوز هست. انیس هست، رفیق هست، یک همچین آدمی اگر در محل شما باشد، عقل می‌گوید اگر مشکلی پیدا کند، هر چند کمک نخواسته باشد، به او کمک کنید. امام حسین(ع) همین آدم هست، ظهر روز عاشورا دستش را دراز کرد و گفت هل من ناصر ینصرنی؟ آیا یک نفر هست نصرتم بدهد؟ یک نفر؟ یک نفر ناصر هست؟! امام عصر(ع) هم همان دست را پیش من و تو دراز کرده است. یک وقت‌هایی هست گداهای سر کوچه دست دراز می‌کنند پیش من و تو، ولی باز اگر ما از کنارشان رد شویم و کمکشان نکنیم، عذاب وجدان می‏گیریم. حالا یک پله بالاتر؛ روایت داریم «من اصبح و لم یَهتَمَّ بامور المسلمین، فلیس مُسلِم». یعنی چه؟ یعنی اگر کسی شبش را صبح کند و برای حل امور مسلمین همّت نداشته باشد، مسلمان نیست. این جمله‌ی رسول الله است. آیا ما واقعاً هر روز صبح این همّت را داریم که به امور مسلمین رسیدگی کنیم؟ اگر نداشته باشیم، مسلمان نیستیم. همه مشکل دارند، اما باید برای حل مشکلات مسلمانان همت کرد. حالا باز یک پله بالاتر بیایم؛ اگر مسلمانی در خانه‌ات را بزند و بگوید: آقا، من کمکی می‌خواهم، به او کمک می‌کنی یا نه؟ هر چه قدر بتوانی به او کمک می‏کنی. باز یک پله بالاتر. در روایات داریم اگر مؤمنی (مؤمن با مسلمان فرق دارد) در خانه‌ی کسی را بزند و از او کمک بخواهد، اگر او را رد کند، خدا را از در خانه‌اش رد کرده و اگر جوابش را بدهد، خدا را کمک کرده است. کسی که خدا را از در خانه‌اش رد کند، خدا چه معامله‏ای با او می‏کند؟ در صفات امام عصر (ع) و سایر امامان داریم که آن‌ها امام المؤمنین هستند. بنابراین چه درجه‏ای دارند؟ حال زمانی که امام حسین(ع) با صدای بلند می‌گفت: «هل من ناصر ینصرنی»، درِ خانه‌ی آن‌ها را می‌زد و می‌گفت آیا یک نفر هست نصرتم بدهد، آن‌ها چه ویژگی داشتند؟ چه کسی را رد می‌کردند؟ آن‌ها داشتند خدا را از در خانه‌شان رد می‌کردند. برای همین به آن‌ها کافر گفته می‌شود. آن‌ها نه تنها دست یاری به سید الشهدا نمی‌دهند، بلکه تیر را روی او و بچه‏ هایش می‌کشند.

 

 

 

راه‌های نصرت امام

امروز امام زمان(ع) از من و تو نصرت می‌خواهد. هل من ناصر ینصرنی؟ از من و تو کمک می‌خواهد. می‌آیی او را یاری کنیم؟ امروز امام زمان دَرِ خانه‌ی من و تو را زده است، می‌آیی او را نصرت دهیم؟ چه کنیم؟

خودم او را از غربت در بیاورم. به او مراجعه کنم. پدر دوست دارد بچه‏هایش به او مراجعه کنند. اگر روزی ما پول بخواهیم و به جای این که به سراغ پدر خود برویم، درِ خانه‌ی همسایه را بزنیم و بگوییم که من پول می‌خواهم، اگر پدرت بفهمد چه حالی به او دست می‌دهد؟ یا جایی مشکل دارم و به جای کمک خواستن از پدرم از همسایه کمک بخواهم، آیا پدرمان احساس غربت و سرشکستگی نمی‏کند؟ آیا رفته‌ایم به امام زمان بگوییم «یا صاحب‏الزمان تو تکیه‏گاه من باش، در این مشکل تو راهنمایی‌ام کن و به من مشورت بده، تو جواب این سؤالم را بده». آیا رفته‌ایم این را بگوییم؟ امام زمان چه دردی دارد که ما به او مراجعه نمی‏کنیم! او پدر ما هست. پدر معنوی ما! حال معنای غربت او را فهمیدید؟ چند سال هست امام زمان نصرت می‌خواهد؟ 1177 سال است امام زمان از ما نصرت می‌خواهد.

«أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ». مگر این حدیث که از امام زمان(ع) هست را ندیده‌اید؟ امام خواسته که برایش دعا کنیم. تا به حال شده است وقتی که حاجت‌هایم را از خدا می‌خواهم، اوّلین حاجتم را حاجت ظهور حضرت مهدی قرار بدهم؟ بیایید این کار را انجام دهیم. تا به حال شده به حرم حضرت امام رضا بروی و فقط ظهور امام زمان را بخواهی؟ خوب، چه منافاتی دارد که هم برای خودمان دعا کنیم و هم برای امام زمانمان؟ اگر کسی برای کسی دعا کند، اما برای خودش دعا نکند، یعنی فقط برای او بخواهد، خدا این دعا را مستجاب می‏کند. خداوند دعای غیر را مستجاب می‏کند، این از شرایط استجابت دعا هست. بعد خدا عینِ آن را هم برای همان فرد دعا کننده قرار می‏دهد. اما اگر فقط برای او دعا کنی، اگر فردی به امام زمان(ع) اینقدر انس پیدا کرده باشد، رفیق امام شده باشد که اولِ حاجت‌هایش ظهور امام را بخواهد و خیلی شجاع باشد و خواسته‏های دیگرش را کنار بگذارد و فقط خواسته امامش را بخواهد، امام برای او چه می‌کند؟ اگر یکی از ما متوجه بشویم که فرد دیگری دیشب برای حل مشکل ما دعا و گریه کرده، ضجه زده و از خدا طلب گشایش برای حل مشکل ما را کرده است، چه حالی پیدا می‏کنیم؟ او را خیلی دوست خواهیم داشت. حال اگر امام زمان ببیند ما این‌طور برایش دعا می‏کنیم، امام زمان که عقل کل عالم هست نسبت به من و شما چه حالی پیدا می‏کند؟ امامی که کریم است و «بیمنه رزق الورا» اتفاق می‌افتد، چگونه جبران می‏کند؟

در نصرت امام زمان(ع) من و تو جایگاه‌مان در این جامعه چیست؟ اهتمام به امور مسلمین هست یا نیست؟ درس می‌خوانید که چه شود؟ فقط پول به دست آورید یا افتخار کسب کنید؟ حال اگر نیت درس خواندن شما، اهتمام به امور مسلمین باشد و هر روز صبح بلند شده و این نیت را تجدید کنید، همچون آن حدیث پیغمبر می‌شوید که هر روز صبح برای همت امور مسلمین بلند شده‌اید.

فرض کنید می‌خواهید سرپرستی یک بچه یتیم را برعهده بگیرید! آیا بچه یتیم فقط مشکل لباس دارد؟ فقط مشکل غذا و خانه دارد؟ فقط مشکلات مادی دارد؟ آن بچه تربیت نمی‌خواهد؟ آن بچه ارتباط با امام زنده‎‏اش یعنی حضرت مهدی را نمی‌خواهد؟ می‌دانید کافل یتیم یعنی چه؟ به معنای کسی است که کفالت یتیمی را به عهده می‏گیرد. یتیم کسی است که پدر بالای سرش نباشد. ما می‌بینیم که بیشتر بچه شیعه‏ها در دنیا نسبت به پدر معنویشان یتیم هستند. اصلاً حواسشان به این پدر هست؟ این پدر که شأن او این است که پیامبر می‏فرمایند «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة». آیا این بچه یتیم‏ها پدرشان را نمی‏شناسند؟ نه! نمی‏شناسند. امام صادق(ع) می‏فرمایند «جاهلیت الکفر و النفاق» یعنی کسی اگر امام زمان‌اش را نشناسد، خدا را نشناخته است! کافر می‌میرد! آیا نباید دست این بچه یتیم‏هایی که در جامعه هستند را بگیریم و در دست امام زمانشان بگذاریم؟ این وظیفه‌ی ما در جامعه است! امام صادق(ع) می‏فرمایند: «برترین کافل یتیم کسی است که دست یتیمِ امامِ غایب را در دست امام غایبش بگذارد!»غایب یعنی چه؟ امامی که هست ولی او را نمی‏شناسیم. امام زما‌ن‌شان را به آن‌ها بشناسانیم.

 

امام، ریشه‌ی خوبی‌ها

در تعریف امام داریم که امام «اصل الخیر» است. یک درخت ریشه دارد، تنه دارد، شاخه دارد، برگ دارد و میوه دارد. اصل درخت چیست؟ ریشه‌ی درخت. در عربی اصل به معنای ریشه است. شما می‌توانید خیرهای زیادی برای یتیم‏هایی که پدر جسمانی ندارند انجام بدهید. به او پول بدهید، به او کار بدهید، مشکلات زندگی‌اش را حل کنید، سرپرستی‌اش را به عهده بگیرید، حال بهتر نیست اصل خیر را هم به او بدهی! یعنی امام که اصل الخیر است را به او بدهی. اگر برگ‌های یک درخت را بریزند، شاخه‏هایش را ببرند، تنه‏اش را هم ببرند، اما اگر ریشه داشته باشد، دوباره سبز می‌شود، اما اگر ریشه نداشته باشد هر چه قدر هم که برگش را تمیز کنند، شاخه‏هایش را حفظ کنند، تنه‏اش را حفظ کنند، خشک می‌شود. حال هر چقدر هم که آن را قشنگ کنند. متأسفانه در جامعه‌ی ما سُرنا برعکس زده می‌شود، بچه یتیم‌ها در جامعه‌ی ما همین بچه‏هایی هستند که امام زمانشان را نمی‏شناسند. پس چه را ندارند؟ ریشه را ندارند! به نظر من اگر اصل الخیر را به او بدهی، اخلاق و رفتارش هم خوب می‌شود، اعتقادش به خدا هم خوب می‌شود، عفت و حیا را هم رعایت می‏کند، مشکلات دیگر ارتباطی‌اش را هم حل می‌کند. شما اصل الخیر را به یتیم بدهید، تغییر می‌کند. ولی حالا نماز بچه را درست کنید، روزه‏اش را اجباراً درست کنید، حجابش را هم درست کنید و ... اما ریشه را درست نکنید! چه می‌شود؟ همین می‌شود که الآن خیلی از بچه شیعه‏ها دین‌زده شده‌اند. دین گریز شده‌اند یا نه؟ چرا؟ چون اصل الخیر را ندارند. این ریشه غریب افتاده است. فرض کنید باغبانی دائم دارد برگ‌های درختانش را تمیز می‌کند، به او می‌گویی آقا ریشه‌اش کرم خورده است!. می‌گوید نه، بگذار من تمیزش کنم، هرسش کنم، مرتبش کنم تا همه ببینند چقدر زیبا می‌شود. دست آن‌ها را در دست امام زمان بدهید، ریشه‌شان درست شود، بقیه‌ی چیزها هم درست می‌شود. راحت‏تر درست می‌شود، سریع‌تر درست می‌شود.

پیغمبر اسلام در روز غدیر دست به دعا بلند کرد و گفت «من کنت مولا فهذا علی مولا، اللهم وال من والاه» (خدایا دوست بدار هر که او را، حسن را، حسین را و...تا مهدی که یازدهمین فرزند حسین است را دوست بدارد) و عاد من عاداه (دشمن بدار هر که او تا فرزند یازدهمش را دشمن بدارد) وانصر من نصره(نصرت بده هر کس که او را، حسن را، حسین را، ... تا فرزند یازدهمش یعنی مهدی را نصرت دهد). در برابر نصرت فرد، امام او را در چه چیز نصرت بدهد؟ در ازدواج؟ در زندگی؟ در شغل؟ در تحصیل؟ در شب اول قبر؟ در برزخ؟ او را در هر چیزی نصرت بدهد! دعای پیغمبر قید ندارد، بر همه چیز اطلاق می‌شود. او آن روز علی بود و امروز مهدی است. جرج جرداق مسیحی بعد از نقل فضایل علی‏بن ابی‏طالب می‌گوید «ای زمین چه می‌شود تو را که تمام نیرویت را جمع کنی و همچون علی یک علی دیگر امروز به ما بدهی». دختر خانمی از کرمانشاه در جوابیه این حرفش به جرج جرداق نامه می‌نویسد و می‌گوید: جرج جرداق، تو هم علی را نشناخته‏ای! چرا که امروز خدا یک علی دیگر، روی زمین گذاشته است، تو به او مراجعه نمی‌کنی.

 آن علی با آن عدالتش. درجنگ صفین زمانی‌ که سپاهیان می‏خواستند از نیزار رد شوند، امام علی(ع) دستورمی‌دهند که توقف کنند، سپاهیان از امام می‎‏خواهند که اجازه بدهند نیزار را بسوزانند و رد شوند، اما امام می‌گویند نه، شاید وسط نیزار پرنده‏ای تخمی گذاشته باشد و یا صاحب جوجه‏ای باشد و آن تخم یا جوجه زیر پای اسب‏های ما لگد شود! حتی اگر شده چاه‌های آب صفین به دست ما نیفتد -که این اتفاق هم افتاد- نیزار را دور می‏زنیم. این یعنی عدالت، شفقت، محبت. علی ابن ابی‏طالبی که زمانی‌که سپاهیانش را کنار مرز فرستاده بود و آن‌ها از پای یک دختر خانم مسیحی خلخالش را در آورده بودند، خطاب به سپاهیانش می‌گوید اگر به غم این ماجرا تک تک ما بمیریم،نتوانسته‌ایم جبران

 

این ظلم را بکنیم. این علی ابن ابی‏طالب هست!

 

امروز این علی (ع) هست، بین ما دارد زندگی می‏کند. چرا ما شیعیان او را نصرت نمی‌دهیم؟ در کتاب مکیال المکارم در باب استنصار امام روایاتی آمده که امام زمان از ما نصرت خواسته است.

روحیه‌ی یاران امام حسین (ع) در نصرت امام زمان خود

آن زمان که امام حسین(ع) با افرادی که همراهشان بودند، وارد سرزمین کربلا می‌شوند، با 1200 نفر یار وارد می‌شوند، وقتی حر جلوی امام را می‌گیرد، 1000 سرباز داشته، اگر امام حسین برای جنگ آمده بود، همان موقع آن‏ها را می‏کشت، اما امام برای جنگ نیامده بود. در همان دو شب اول، از این تعداد حدود 900 تا 1000 نفرشان که برای مال و حکومت آمده بودند (تا امام در کوفه حکومتی بگیرد و به این‌ها هم یک بخش آن را بدهد)، رفتند و حدود 200 نفر باقی ماندند. این 200 نفر تا شب تاسوعا پیش امام ماندند. این 200 نفر ماندند، آن 900 تا 1000 نفر نماندند. این‏ها امام حسین را دوست داشتند و برای امام حسین مانده بودند. از کجا این را می‌گویم؟ همان شب تاسوعا که امام دستور تاریکی داد و گفت آن‌هایی که می‌خواهند بروند، بروند و آن‌هایی که می‌خواهند بمانند، بمانند. یک عده از این 200 نفر اشک می‏ریختند، گریه می‏کردند و خاک بر سر خودشان می‏ریختند! کدامشان؟ آن‌هایی که ماندند یا آن‌هایی که رفتند؟ آن‌هایی که رفتند نه آن‌هایی که ماندند! خیلی جالب هست! خیلی تفاوت دارد. چرا؟ آنها گریه می‏کردند، ضجه می‏زدند و می‏رفتند! ما به یاد غربت امام بیافتیم وگریه کنیم، دعای ندبه بخوانیم و ضجه بزنیم، اما نایستیم و نصرت امام بدهیم! حال ما شیعیان این گونه شده است! تازه شیعیانی که به اندازه‌ای مذهبی‏ترند، به اندازه‌ای امام زمانی‏ترند از او غافلند. اما آن‌هایی که شب تاسوعا از کربلا رفتند هم این گونه بودند! آن‌هایی که ماندند چگونه بودند؟ آنها خوشحال بودند! برای گناهان خودشان استغفار کردند، بعضی از آن‌ها گریه‏های خاص داشتند برای گناهان‌شان، اما شب تا صبح چه کار کردند؟ این‌ها شب تا صبح خودشان را ساماندهی کردند و برنامه‏ریزی کردند. با همدیگر جلسه تشکیل دادند، برنامه‏ریزی کردند. یک عده پشت خیمه‏ها خندق کندند، آب پیدا نکردند که در آن بریزند، خار و خاشاک پیدا کردند و در آن ریختند، بعد آخر جنگ هم خود امام حسین این خار و خاشاک را آتش زدند تا باز برای مدتی سپاهیان یزید حمله نکنند. یک عده خیمه‏ها را درست کردند و خیمه امام حسین را در وسط گذاشتند، یک عده نیزه چیدند جلوی خیمه‏ها، یک عده اسب‏ها را مرتب کردند و .... هر کسی یک کاری انجام داد. تا صبح برنامه‏ریزی کردند و خیلی کارها را انجام دادند. برای چه؟ برای این که یک دقیقه امام زمانشان بیشتر زنده باقی بماند! درست است یا نه؟ شما می‌خواهید چه کار کنید؟ می‌خواهید مثل آن عده‏ای باشید که رفتند؟ هر چند امامشان را دوست داشتند! مثل ما که امام حسین را دوست داریم. می‌خواهید بی‏تفاوت باشید یا می‌خواهید نصرت امام زمانتان را بدهید؟ باید بایستید و با هم برنامه‏ریزی کنید تا امامتان را نصرت بدهید. این امام هم همان امام حسین است و ما هم همان شیعیان هستیم. معمولاً دو دسته می‌شویم، آن‌هایی که بی‏تفاوت هستند و آن‌هایی که برایشان مهم می‌شود. بیایید با هم برنامه‏ریزی بکنیم، کمک کنیم تا یک ساعت ظهور امام زمان نزدیکتر شود؟ آن‌ها آن شب تلاش کردند تا امام زمانشان یک دقیقه بیشتر زنده بماند! بیایید تلاش کنیم امام زمانمان یک ساعت درد کمتری بکشد؟ غربت کمتری بکشد؟ سختی کمتری بکشد؟ یکی از ساده‏ترین راه‌هایش این است که هرکسی که من به او نفوذ بیانی دارم، برایش تذکرات امام‏شناسی را که در این بحث‏ها گفته می‌شود بگویم. دومین کاری که می‌شود کرد این است که چند کتاب در مورد امام زمان بخرم و بخوانم. بخوانید و در نشریه‏هایتان، در وبلاگ و ... در مورد امام بنویسید. بیایید با هم جلسه بگذارید که چه‏کار کنید که امام زمان را در دانشگاهتان، در خانواده‌تان، در شهرهای خودتان بیشتر بشناسانید، که یک ساعت زودتر ظهور کنند. امام نه تنها غریب است، بلکه صفت دیگری دارد به نام شرید، یعنی غریبی که نه تنها طرد شده است، بلکه پشت سرش بد و بیراه هم می‌گویند. مثلاً می‌گویند خونریز است، وقتی بیاید دنیا را به هم می‌ریزد، اصلاً این آدم کیست، اصلاً نبوده، قاتل است، می‌خواهد همه را بکشد، این‌ها حرف‌های ناروایی است که پشت سر امام در جامعه شیعه زده می‌شود! این معنای شرید بودن امام است.

سخن آخر

برای زمینه‌سازی ظهور، امام زمان می‌گویند این مردم باید به ما توجه کنند، ما را بخواهند که ظهور اتفاق بیافتد. از بد روزگار، کلید کار امام زمان دست ما مردم است و من و تو هم هیچ توجهی نداریم. برای چه می‌گویم به امام زمان توجه کنیم و به سراغ او برویم؟ اگر ما به امام زمان توجه کنیم و حوائجمان را از او بخواهیم، صبح و شبمان را با او شروع و پایان دهيم، از غربت امام کم کرده‌ايم. با این کار امام زمان را خواسته‌ایم. آن قدر که امامان شهید دیگرمان و حضرت عباس را باور داریم، امام زمان را باور نداریم. برای این که خود ما شیعیان امام را غریب کرده‌ایم، امام زمان غریب است و نمی‌آید. حیف است، چقدر از عمرمان گذشت، به او توجه نکردیم، غریبش کردیم.

امام رضا بعد از أنیس و رفیق، می‌گوید الوالد الشّفیق. امام پدر دلسوز است. این پدر دلسوز، امروز می‌گوید فرزندانم بیایید سراغ خودم. هرقدر توجه قلبی به امام زمان را بیشتر کنیم، باعث می‌شود غربت امام زمان کم شود. هرچقدر بی‌توجهی کم شود، بیشتر از بئر معطّله بودن در می‌آید.

امام عصر (ع) غریب است یعنی چه؟ در روایات داریم که غریب یعنی وحید، یعنی تنهاست، یعنی کسی به امام توجه نمی­کند. تا به حال با اتوبوس تنها به مسافرت رفته­اید؟ فرقش با وقتی که با یکی از دوستان نزدیکمان همسفریم، چیست؟ مسلماً در حالتی‏که با یکی ازدوستان هستیم، کمتر متوجه مسیر و سختی‌های راه می­شویم. حال اگر انسان امام عصر (ع) را همیشه همراه خود داشته باشد، متوجه مشکلات مسیر نمی‌شود. نه اینکه مشکلات نباشد، نه! بلکه مشکلات مثل قبل هستند. چنانکه وقتی در اتوبوس سفر می­کنیم در هر دو حالتی که تنها هستیم و یا اینکه با یک دوست همسفر هستیم، در هر دو حالت مشکلات مسیر مثلاً سرو صداهای طول مسیر هست، اما وقتی با دوست هستیم با هم حرف می زنیم و با هم چنان همراه می­شویم که متوجه مسیر و راه طولانی چندین ساعته نمی‌شویم.

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: برای امام مهدی، ،
:: برچسب‌ها: غربت امام زمان, امام شناسی, وظایف ما در دوران ظهور, کرامات امام, مقدس اردبیلی, شئونات امام, تمسک به امام, باب توبه, معنی غیبت, مقام امام, ,
نویسنده : ف.پ
تاریخ : یک شنبه 17 خرداد 1394
زمان : 14:44


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.